کارگردان نمایش «کاما» معتقد است برخلاف تصور مفهوم فلسفی مرگ مورد پسند مخاطبان قرار میگیرد.
سروش زرینی کارگردان تئاتر که این شبها نمایش «کاما» را روی صحنه برده است درباره این اثر نمایشی به خبرنگار مهر گفت: «کاما» روایت استاد ادبیات دانشگاهی است که مبتلا به سرطان شده و آخرین روزهای زندگی خود را در بخش سرطانشناسی سپری میکند و این واپسین روزها او را به برداشت جدیدی از زندگی میرساند. این نمایشنامه که توسط مارگارت ادسن نوشته شده است در سال ۱۹۹۹ برنده جایزه پولیتزر شده و بارها در کشورهای مختلف اجرا شده است.
وی بیان کرد: وقتی به طور اتفاقی ترجمه این نمایشنامه را خواندم به نظرم متن جالبی آمد اما احساس کردم با توجه به توصیف دقیق محیط پزشکی در نمایشنامه و کمبود تسلط مترجم بر اصطلاحات پزشکی، ترجمه نقصهایی دارد. سه ترجمه از این نمایشنامه خواندم و هر سه این ایراد را داشتند و تقابل زبانیای که متن میان اصطلاحات پزشکی و اصطلاحات استاد ادبیات ایجاد میکرد در ترجمه منعکس نشده بود. پس یکی از دوستانم که ساکن کانادا بود متن اصلی را برایم فرستاد و وقتی متن را خواندم، متوجه شدم که حدسم درست بوده است و متن زبان خاص و سنگینی دارد که سرشار از بازیهای زبانی و اصطلاحات پزشکی است که موجب میشود تا ترجمه و اجرای آن به زبانی دیگر دشوار باشد. این ویژگیهای زبانی باعث میشود تا بهتر باشد یک پزشک نمایشنامه را ترجمه و حتی کارگردانی کند.
وی افزود: من متن را دراماتورژی کردم. متن اصلی طولانیتر از این است و بازیگران و صحنههای بیشتری دارد. من متن را بر اساس فرم مطلوبم بازنویسی کردم و تا حدودی ایده کارگردانی خودم را در آن پیاده کردم. چهارچوب نمایش همان متن ادسن است اما فرم اثر تا حدودی بر اساس ایده و فرم من جلو رفته است.
زرینی یادآور شد: نه من و نه تیمم اصلاً فکر نمیکردیم مخاطب اینقدر خوب با نمایش ارتباط بگیرد. ما پیش از اجرا از بازخورد مخاطب هیچ تصوری نداشتیم. مفهوم فلسفی مرگ برایمان بسیار سنگین بود و گمان میکردیم که مورد پسند مخاطب واقع نشود و بیننده آن را پس بزند. اما اتفاقی که افتاد دقیقاً برعکس بود. در اجراهایی که پشتسر گذاشتیم تمام بلیتهای ما به فروش رسیده است و هر کس که از سالن خارج میشود ذهنش درگیر اجرا و مفاهیم مطرح شده در آن است.
این کارگردان تئاتر که جراح نیز است، درباره روند تولید نمایش «کاما» توضیح داد: زمان دورخوانی اولیه من مشغول گذراندن طرح تخصص در جنوب بودم. بعد از دورخوانی متوجه ایرادات ترجمهها شدم و متن را از نو ترجمه و اصلاح کردم.
ترجمه متن از اسفند آغاز شد و تا آخر اردیبهشت زمان برد و اوایل خرداد با بازیگران اصلی وارد تمرین شدیم. سه ماه تمرین کردیم و بعد از آن باقی بازیگران اضافه شدند و هفتهای ۲ تا ۳ جلسه تمرین میکردیم. من «کاما» و پروژه قبلیام «اولانزاپین» را با هم شروع کردم و پلاتوها را با هم گرفتم و با ۲ گروه بازیگر مختلف برای ۲ اثر مجزا هشت ساعت پیوسته تمرین میکردم. بازیگران و تیم پروژه بیهیچ چشمداشت مالی وارد اثر شدند و هزینه پلاتوها را هم از اندوخته دوره پزشکی طرحم پرداخت میکردم. برای ما تنها تئاتر و اجرا شدن نمایشمان مهم بود. در ادامه با مشکل سالن مواجه شدیم که پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب به داد ما رسید.
وی در پایان تأکید کرد: «کاما» یک نمایش معاصر است و برای خودم به عنوان یک پزشک بسیار چالش برانگیز بود و فکر میکنم همه کادر درمان باید آن را ببینند.
من خودم گاهی به عنوان یک پزشک مریض را یک کیس میدیدم نه انسانی که زنده است و روح دارد. انسانی که بر تخت خوابیده است تنها یک بیمار و یک کیس نیست اما سیستم مدرن درمانی به سمت ابژه کردن انسانها پیش میرود. «کاما» معاصر است چون درباره ابژه شدن انسانها صحبت میکند. چه در محیط درمان و چه در جامعه. شخصیت اصلی نمایش یک استاد ادبیات است اما نگاه او بر شعر و ادبیات همان نگاهی است که پزشک به بیمار دارد، یک ابژه مدرن!
منبع: خبرگزاری مهر
کورش سلیمانی که این روزها نمایش «شک» را روی صحنه میبرد، تاکید کرد: در اجرای یک اثر نمایشی باید شرایط جامعه را در نظر بگیریم و من به عنوان یک کارگردان دوست دارم با مردم کشورم گفتگو کنم.
این کارگردان و بازیگر تئاتر که این روزها تازهترین نمایش خود را در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه میبرد، در گفتگو با ایسنا تاکید کرد که نمیتوانیم بیتوجه به دغدغههای مردم، نمایشنامهای را برای اجرا انتخاب کنیم که هیچ ربطی به شرایط زندگی ما نداشته باشد.
او همچنین از قصه به عنوان امری یاد کرد که برای ذات بشر جذابیت دارد و در عین حال ابراز تاسف کرد: شتاب زندگی امروز سبب شده، همه کمحوصله بشویم.
سلیمانی درباره انتخاب نمایشنامه «شک» و نسبت آن با جامعه امروز ما توضیح داد: همواره معتقدم ما به عنوان فعالان هنری از جامعه خود جدا نیستیم و دغدغههای مردم و مسائل روحی و روانی اجتماع، گاهی برایمان پرسش ایجاد میکند و تلاش میکنیم که ببینیم چگونه از راه تئاتر میتوانیم در جهت رشد و اعتلای جامعه، دیالوگ ایجاد کنیم. بنابراین اجرای تئاتر را به عنوان یک مسئولیت در نظر گرفتهام.
سلیمانی که گاه سراغ نویسندگانی میرود که در ایران کمتر شناخته شدهاند، ادامه داد: با این نگاه وقتی سراغ متنی میروم، شهرت نویسنده یا ملیت او برایم اهمیتی ندارد بلکه مهم این است که متنی انتخاب کنم که بتوانم از طریق آن با مردم کشورمان گفتگو کنم. از سوی دیگر شاید نویسندگان نمایشنامههای انتخابی من در ایران شناختهشده نباشند ولی هر یک از آنان در کشور خودشان نویسندگان معتبری هستند.
این کارگردان تئاتر، شخصیتپردازی درست و داشتن قصه را یکی از ویژگیهای مهم نمایشنامه «شک» برشمرد و توضیح داد: شخصا معتقدم که نمایشنامه باید روایت داشته باشد و ماجرای آن در خلاء روایت نشود چراکه قصه برای ذات بشر جذابیت دارد.
او درباره بحث تعصب و جزماندیشی که در این نمایشنامه مطرح شده، توضیح داد: بحث تعصب در زندگی امروز بشر کاملا مشهود است که صرفا هم در مسائل دینی نیست بلکه در امور سیاسی، اجتماعی، آموزشی و حتی ورزشی تعصباتی با خود حمل میکنیم و هرگز با خودمان فکر نمیکنیم که آیا همه حقیقت نزد من است یا نه و این یکی از نکاتی است که در این اثر به آن پرداخته شده است.
سلیمانی با اشاره به اینکه بحث شک، یکی دیگر از موارد مهم در این نمایش است، در این زمینه نیز گفت: یکی از شخصیتهای نمایش پس از فراز و نشیبهایی که در زندگی خود از سر گذرانده، به جایی رسیده که دچار شک شده است و این شکی است تعالیبخش که به آن نیاز داریم. همچنانکه در متون مقدس هم اشاره شده تولد دوباره ما، به زمانی بازمیگردد که باید جایی خود را بازنگری کنیم.
او اضافه کرد: در کنار مبحث شک، بحث تهمت زدن، بیرحمانه به جان هم افتادن، قضاوت کردن و تبعیض نژادی از دیگر مواردی است که در این نمایش دیده میشود و حتی این مورد آخر یعنی تبعیض نژادی، در جامعه خودمان هم به اَشکالی دیگر وجود دارد. بنابراین مفاهیم مورد نظر این نمایشنامه جهانشمول و مکانشمول است چراکه مفاهیم انسانی، زمان و مکان نمیشناسند و این چنین است که هنوز نمایشنامهای مانند «آنتیگونه» یا «هملت» کاربرد دارد و به همین دلیل، این آثار ماندگار شدهاند.
سلیمانی درباره کاربرد قصه در جهان امروز و با وجود همه پیشرفتهای تکنولوژیک گفت: در جهان امروز صبر و تحمل مردم کم شده و شتاب زندگی بسیار زیاد شده است. هرچند به یکسری دستاوردهایی رسیدهایم اما ویژگیهایی را هم از دست دادهایم. در این بین یکی از زیباترین وجوه بشری را که صبوری است، از دست دادهایم؛ آن شکیبایی که سبب میشد روزگاری رمانهای طولانی بخوانیم و شاید به دلیل رواج خواندن متون کوتاه در فضای مجازی، صبر و تحمل ما در خواندن، به کمترین میزان خود رسیده است ولی این سبب نمیشود که هنرمندان، اصول کار هنری را فراموش کنند؛ اصولی که طی گذر زمان و با وجود تغییرات زندگی، همچنان ارزشمند هستند. مانند قصه که سبب میشود مفاهیم پیچیده در ذهن نویسنده تلطیف و شفاف شوند.
این بازیگر ادامه داد: گاه با آثاری رو به رو میشویم که آنچنان پیچیده است که آدمی از خودش میپرسد آیا خود سازنده اثر متوجه حرفی شده که قصد بیانش را داشته است. در حالیکه قصه در سادهسازی مفاهیم پیچیده، بسیار کاربرد دارد و به همین دلیل، یکی از طرفداران قصه هستم.
سلیمانی با تاکید بر شخصیتپردازی درست نمایشنامه «شک» خاطرنشان کرد: در این کار همه شخصیتها آن چنان خوب توسط نویسنده طراحی شدهاند که هر یک از شخصیتهای نمایش نماینده بخشی از تماشاگران هستند. متن نمایش خیلی کمک کرد تا ارتباط بین صحنه و تماشاگر و همذاتپنداری مخاطب با شخصیتهای نمایش اتفاق بیفتد.
او با ابراز قدردانی و رضایت خود از همراهی گروه اجرایی نمایش خود و بازیگران این اثر اضافه کرد: نقش خانم رویا افشار از شخصیت واقعی ایشان و نقشهایی که قبلا بازی کردهاند، بسیار دور است و ایشان برای بازی در این نقش تلاش بسیاری کرد. از سوی دیگر بهنام تشکر هم همواره از تجریبات تازه استقبال میکند و همیشه این رویکردش را پسندیدهام. از دیگر بازیگران نمایش، خانمها ویدا جوان و ساناز نجفی بسیار ممنونم که ضمن ایفای نقشهای خود به درستی، به خودشان و دیگر بازیگران هم کمک میکنند.
سلیمانی با تاکید بر ضرورت احترام گذاشتن به تماشاگر تئاتر افزود: ما با اجرای نمایش، تماشاگران را دعوت میکنیم. بنابراین آداب میزبانی را به جای میآوریم همچنانکه وقتی مهمانی را به خانه خود دعوت میکنیم، به گرمی از او پذیرایی میکنیم و به او خوشامد میگوییم، در بهترین جای خانه او را جای میدهیم، خوراک مناسب به او تعارف میکنیم و ... در تئاتر هم همین است. تماشاگری که در شرایط اقتصادی دشوار بلیت تهیه کرده و از سراسر این شهر بزرگ با این راههای دور و ترافیک سنگین خود را به مرکز شهر میرساند، محترم است و باید برایش ارزش قایل شویم. سعی ما این است که با تمام وجود کارمان را به درستی انجام دهیم. قطعا ایرادهایی دارد ولی ذرهای کوتاهی نکردهایم و برای رسیدن به بهترین نتیجه ممکن، بحثهای جدی داشتهایم.
این کارگردان، تمرین کافی را هم یکی دیگر از نشانههای احترام به تماشاگر دانست و افزود: تئاتر کار سختی است و اصلا جای سهلانگاری نیست و یکی از دلایل موفق نشدن بعضی از کارها، همین بیتوجهیهاست. حتی زمانی که با بازیگران شناختهشده کار میکنند، به دلیل شتابی که در مرحله تمرین و پروسه آمادهسازی نمایش دارند، موفق نمیشوند. به نظرم در این مدت تلقی اشتباهی از تئاتر صورت گرفته است و بعضی از افراد دنبال کسب درآمد و خودنمایی از راه این هنر هستند. اینها رویکردهای نادرستی است که به تئاتر ضربه میزند. البته مقصودم از تمرین، به معنای تمرین زیاده از حد و وسواسگونه هم نیست ولی به هر صورت آمادهسازی هر کاری نیازمند میزانی از تمرین است.
سلیمانی تاکید کرد: تئاتر یک مقوله فرهنگی کاملا جدی است؛ جدی نه به معنای اینکه همه آثار نمایشی جدی یا درام هستند بلکه به این معنا که نمیتوان سادهانگارانه و سرسری به تئاتر پرداخت. این تلقیهای اشتباه، هم به تئاتر آسیب وارد میکند و هم با کاهش کیفیت کارها، سلیقه تماشاگر را پایین میآورد. درست است که باید به تماشاگر احترام بگذاریم ولی این به معنای آن نیست که تماشاگر ما را کارگردانی کند.
او در پایان با اشاره به مشکلات گوناگونی که جامعه تئاتری با آن دست به گریبان است، افزود: خانوادهای هستیم که با حداقلها میسازیم ولی خوشحالیم که هنوز امیدمان را از دست ندادهایم و همه میدانیم که باید آن را محکم بگیریم که از دست نرود و ممنونم از تماشاگرانی که نکات خود را با ما در میان میگذارند و سبب میشوند که فضای گفتگو شکل بگیرد.
نمایش «شک» نوشته جان پاتریک شنلی و کار کورش سلیمانی هر شب ساعت ۲۱ در تالار استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه میرود.
عکسهای نمایش که به این گفتگو ضمیمه شده، از مصطفی قاهری است.
سام درخشانی، شبنم مقدمی و مهدی حسینینیا در نمایش «فردریک» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی به ایفای نقش میپردازند.
نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت، ترجمه شهلا حائری و کارگردانی حمیدرضا نعیمی با حضور بازیگران شناخته شده سینما و تئاتر ایران از ۱۵ اردیبهشت در تالار وحدت به صحنه میرود.
در این اثر نمایشی شبنم مقدمی به عنوان یکی از چهرههای شناختهشده تئاتر، سینما و تلویزیون بعد از ششسال روی صحنه تئاتر حضور پیدا میکند و به ایفای نقش میپردازد.
همچنین سام درخشانی از دیگر بازیگران شناخته شده تئاتر، سینما و تلویزیون نیز در جدیدترین تجربه کارگردانی حمیدرضا نعیمی در نقش «فردریک» حضور دارد.
مهدی حسینینیا هنرمند شناخته شده بازیگری هم که طی سالهای اخیر حضور پررنگتری را در عرصه تئاتر داشته، به عنوان بازیگر در یک نقش متفاوت و کمدی با نمایش «فردریک» همراه است.
بهنام شرفی، ژاکلین آواره، مرتضی نجفی، گیلدا حمیدی، سیاوش خادم حسینی، صالح لواسانی و فرهاد قدیمخانی دیگر بازیگرانی هستند که در این اثر نمایشی به ایفای نقش میپردازند.
نمایش «فردریک» سرگذشت ستاره بازیگری تئاتر بولوار در پاریس و فرانسه قرنِ نوزدهم است. فردریک لومتر، بازیگری افسانهای است که تمام نقشها و ژانرها را آزموده است. وی میلی سیریناپذیر برای بازیگری دارد. از لذات زندگی چیزی نیست که تجربه نکرده باشد اما چند ماهی است که در میان تماشاگران متوجه ۲ چشم میشیرنگ میشود که در تاریکی فضای سالن نمایش همچون چشمان گربه میدرخشند و ... .
فروش بلیت «فردریک» از طریق سایت تیوال انجام میشود.
نمایش «زیر درخت سیب» تابستان و پاییز سال جاری در تالار وحدت روی صحنه میرود.
«زیر درخت سیب» به نویسندگی و کارگردانی علیرضا محمدی اثری نمایشی است که طبق برنامهریزیهای انجام شده، تابستان و پاییز سال جاری در تالار وحدت اجرا میشود.
این اثر نمایشی که مراحل پیشتولید خود را سپری میکند، از زاویه دید اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به شخصیت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی میپردازد.
«زیر درخت سیب» که به لحاظ تهیه و تولید پروژهای بزرگ است، با حضور هنرمندان شناختهشده سینما و تئاتر روی صحنه میرود.
علیرضا محمدی که در مقام مستندساز نیز فعالیتهای متعددی دارد، پیش از این در مقام کارگردان تئاتر، نمایش «سنگ و سبو» را در تالار وحدت به صحنه برده بود.
متعاقبا اخبار و اطلاعات مربوط به بازیگران و عوامل این اثر نمایشی منتشر میشود.
رضا آشفته نمایش «کاما» به کارگردانی سروش زرینی در پردیس تئاتر و موسیقی «دکُر» (باغ کتاب) به شیوه برشتی و با اعلام مرگ یک استاد فلسفه و ادبیات آغاز میشود و به شیوه تئاتر کلاسیک یونان با نمایاننشدن مرگ در میان دو پاروان پایان مییابد.
به گزارش گروه رسانه ای شرق؛ آغاز برشتی است و درست مثل اپرای پکن چین و شاید هم تعزیه ایرانیکه در آغاز همه چیز لو میرود؛ جایی برای تعلیق نمیماند اما زن نمایشمیخواهد درباره ماهیت زندگی بگوید و البته مرگ... فضایی متناقض از تلخ و شیرینی که همه ما به نوعی دچارش هستیم؛ چیزی بین روز و شب. سایه روشنی که نه روشنای روز را دارد و نه تاریکی شب را! در اینفضای معلق این استاد دانشگاه آخرین لحظات عمرش را با نوعی سرطان پیشرفته میگذارند و این لحظات آمیخته به دست و پا زدنهای آخر او است. در واقع تقلایی بینتیجه است چون مرگ گریبانش را میگیرد اما مرگ در صحنه پایانی بین دو پاروان پنهان میماند درست مثل یونانیانباستان که هیچگاه مرگ را در صحنه نمایان نمیکردند و به اشاره و روایتآن بسنده میکردند چون تئاتر بستر حقیقت یابی و بازاندیشی زندگیبوده و مرگ در تئاتر نمایان نبود. این دور اندیشی و پل زدن بین دو تئاتر شرقی و غربی سرشار از یک نگاه التقاطی است که میخواهدامروزی تر بنماید و سروش زرینی به درستی در شیوه اجرا فراتر از متن و خاستگاه متن دارد به دنبال یک دراماتورژی کارآمد میگردد که خودش را در مقام یک کارگردان جسور و خلاق آشکار سازد.
«کاما» برگرفته از نمایشنامه «wit» برنده جایزه پولیتزر به نویسندگیمارگارت ادسن، یکی از مهمترین آثار دراماتیک جهان با موضوع اخلاق پزشکی است که به اشتباه در اطلاعرسانی این نمایش آمده است: برایاولین بار در ایران با ترجمه، بازنویسی و کارگردانی سروش زرینی با جمعی از برگزیدگان بازیگری و کارگردانی «مکتب تهران» اجرا میشود. من سالها پیش این متن را دو بار با نامهای زیرکی و سخن ورزی خوانده بودم که نسبت به متن کاما اتفاقن بلندتر هم بود و در اینجا کوتاه شده آن مورد توجه و تامل و اجرا واقع شده است. شاید از اولین بار ، اجرای آن باشد که در این مورد شک و تردیدی نیست.
به هر حال زرینی در مقام یک پزشک متخصص و جراح با مقوله پزشکیآشناست و توانسته در فضاسازی و ارائه میزانسن گامهای موثری را بردارد. یعنی درک تجربی موقعیت به کارگردان امکان بهتری داده تا فضایشملموس باشد و نکته گنگ و مبهمی پیش روی مخاطب قرار نگیرد و از نزدیک مواجهه یک استاد دانشگاه با کادر درمان را به درستی درک کنیم؛ هر چند بیماری این زن بی درمان باقی میماند و او مثل یکموش آزمایشگاهی الت دست پزشکان است. در ارائه فضا نور و موسیقیمکمل شکل کلی اجرایند. نور در بازی سایه روشن نقش پر رنگی دارد تا این تناقض حاکم بر هستی را گویا باشد و انسان را در لحظات دوگانه و حتی پیچیده آشکار سازد، پس نورپردازی هم متنوع است و هم خلاق که بازیگر بتواند منظورهای دور از هم را در لحظاتی آشکار و در لحظاتیدیگر پنهان سازد؛ درست مثل زندگی و مرگ که لبریز از رمز و راز است.
طراحی صحنه نیز به شیوه مینی مالیستی در القای فضا به کار گرفته شده است. یک بیمارستان که باید با مبلمان، تخت و اثاثیه پزشکینمایان باشد. نور همکارکرد چند جانبه خود را در تفکیک لحظات و جاها به خدمت میگیرد و چندین فضا و لحظه نمایشی را برای بازیگران مهیامیسازد. در این مختصر و مفید بازیگران خودنمایی میکنند و در بیمارستان، خانه و دانشگاه خودی نشان میدهند و مواجهه چندگانه را به چالش درمیآورند که هم ضرباهنگ را رقم میزنند و هم هماهنگی لازم را برای پیشبرد داستان مد نظر قرار میدهند.
این اثر نمایشی با حضور ساناز پوردشتی، مهدی وحیدروش، مبینارمضانی، و دیگر بازیگران فرصتی است برای حضور خلاقه شأن. پوردشتی به درستی یک زن و استاد دانشگاه را در فضای متناقض مرگ و زندگی نمایان میسازد. زنی که شعر ابژه اوست اینک خود ابژه دیگرانشده و خود را مانند شعر میداند که باید مطالعه و درک شود که گاهی اینمنظور ناممکن است چنانچه زن هم مجهول، گنگ و ناشناخته با فرا رسیدنمرگرها میشود و این خواست دلی خود اوست که مرگ را به کما رفتن واحیای دوباره ترجیح میدهد و این را در صحنه زیبای بستنی یخیخوردن به سوزی پرستار یادآور میشود. پوردشتی در تک گویی و سخن ورزی به اندازه دیالوگ گویی با بازیگران و حتی تعامل با تماشاگران کامیاب است و بخش عمده ای از استقرار نهایی اثر مدیون این نیرویخلاقه است و بخشی دیگر تلاش گروهی و فردی بازیگران مکمل است. اما احساس میشود او در این نمایش التقاطی میتواند در لحظاتی درد مچاله کننده سرطان را به بازی بگیرد و بازی درونی و حسی را به بازیبیرونی و تکنیکی بیفزاید. چنانچه در زمان راه رفتن این مچالگی را به راستی بازی میکند اما کمی توجه به درد از منظر درونی مکمل اینبازی میشد.
مهدی وحید روش در سه نقش متفاوت با عوض کردن صدا و فیگور بازیمیکند. تسلط او به بیان و تمایز نقشها بازیاش را قابل درنگ می سازد. استاد، پدر و دکتر سه نقش متمایز از هم هستند که این بازیگر واحد بر این تمایز تاکید میورزد.
مبینا رمضانی نیز در دو نقش دکتر کلکیان و پرستار سوزی نمایانگریک بازیگر حسی و تکنیکی است. بازی او دو لحظه متفاوت را عیانمیکند. در نقش استاد سرطان شناسی میخواهد بر زن یا ویوین مسلط باشد و قلدرتر از او مینماید و در نقش سوزی بر عکس سلطه پذیری را به چالش درمیآورد.
در کل، بازیگران میتوانند چالشهای عمده متن را آشکار سازند و شایدتوش و توان بهتر از این میتوانست اجرا را در حد یک شاهکار اثبات کند؛ نکته ای که خیلی کم و نادر در نئاتر ما اتفاق میافتد.
با آنکه سروش زرینی موفق میشود مرگ را بین دو پاروان پنهان کند حضور بازیگر ویوین زیر نور و مقابل محل احیا نمیتواند گویای یکتصویر نهایی برای پایان بخشیدن به کاما باشد. اگر مرده است که همیناست چون در آغاز بر مردن تاکید میشود، دیگر این حضور در تضاد با آن مرگ است و حتی لطفی نسبت به آن تک گویی پیش از مرگ که طنز تلخی را نمایان ساخته ندارد. این حضور ضد آن سخنرانی پایانی است که ویوین دیگر به هیچ چیز زندگی پای بند نیست و همه چیز را بیهوده و باطل میداند.
سروش زرینی یک کارگردان است که در دو کار اخیرش ( پیش از ایننمایش «اولانزاپین» ) توانمندی های خود را اثبات کرده که پس از ایننیز میتواند کارهای قابل پذیرشتر و حتی خلاقه تری را پیش رویتماشاگرانش قرار دهد.
نمایش «کاما» نوشته مارگارت ادسن با طراحی و کارگردانی سروش زرینی این شبها در پردیس تئاتر باغ کتاب در حال اجراست. این اثر نمایشی، در مورد استاد ادبیاتی است که به سرطان مبتلاست و ساعات آخر زندگیاش را میگذراند به روی صحنه رفته است. دلیل دلبستگی کارگردان به این نمایش آشکار است: حرفه شخصی. سروش زرینی جراحی است که باتوجهبه علاقهاش، فلسفه، ادبیات و هنر میتواند از حرفهاش فاصله بگیرد، نگاهی استعلایی به ابژه پزشکی بیندازد، آن را کالبدشکافی کند، به آسیبشناسی آن بپردازد و در نهایت با چنین اندرکنشی بین علومانسانی و پزشکی به شناخت عمیقتری نائل آید؛ چه در مورد پزشکی و چه در حیطه علومانسانی.
بیجهت نیست که بسیاری از نویسندگان بزرگی که توانستهاند در لایههای عمیق احساسات و عواطف انسانی نفوذ کنند، جامه پزشکی برتن داشتهاند و چخوف مثال اعلای این مدعاست. کاما صحنه رقابت دو شاخه از متخصصان است، البته در وضعیتی بحرانی. وضعیتی که مسئله مرگ و زندگی بیشترین نیاز را برای همدلی و تفاهم بین پزشک و بیمار ایجاب میکند. بیمار در ابتدا فکر میکند که باتوجهبه توانش در ریشهشناسی لغات، موفق به شناخت بیماری و درک شرایط پیشرو خواهد شد و از سوی دیگر پزشکان که درک عمیقتری از وضعیت بحرانی بیمار دارند و روند شتابان بیماری را با دقت زیاد ثبت و ضبط میکنند و چشمانداز روشنی از شرایط روبهمرگ بیمار دارند، نه حوصله و نه ارزشی برای موشکافیهای فاضلانه بیمار در خصوص کلمات و عبارات پزشکی قائلاند.
ادسن چند سالی را بهطور داوطلب در بخش سرطان بیمارستانی کار کرده و بارها شاهد اجرای مناسک راند بر بستر بیماران بوده و زرینی خود صحنهگردان مراسم بیمار- پزشک با حضور تیم کامل درمان بر بالین بیمار در حال احتضار بوده است. از دیدگاه این دو اندیشهورز، آنچه پایههای آداب پزشکی مدرن را تشکیل میدهند، بیش از آنکه رابطه انسانی و همدلانه پزشک و بیمار باشد، گزارش و ثبت دقیق مشاهدات پزشک از شرایط بیمار است. فوکو در کتاب تولد پزشکی بالینی، باستانشناسی نگاه پزشکی شرح دقیق، انتقادی و مبسوطی از این روند را ارائه کرده است. سراسر نمایش بهدرستی و بهصورت واقعگرایانهای به اهمیت ثبت دقیق جزییات نشانههای روند بیماری بدون نیمنگاهی به شرایط بیمار به عنوان موجودی دارای احساس، عواطف و نیز موجودی شناسا (سوژه) و آگاه به هستی (دازاین) تاکید دارد. بیمار تبدیل به ابژه پزشکی شده و از سوژگی خود فاصله گرفته است.
به همین دلیل اصرار بیمار بر سوژگی در محضر پزشکان نهتنها راه به جایی نمیبرد، بلکه چه بسا بر بازدهی روند درمان اخلال وارد میکند. در این میان فقط و فقط پرستار عامی بخش، تا حدودی میتواند این رابطه همدلانه را بیهیچ نشانهای از دلسوزی با بیمار دم مرگ ایجاد کند و در مورد سختترین تصمیم بیمار یعنی کد کامل، نظر بیمار را جویا شود. این مورد شاید تنها موردی باشد که در لحظات آخر به بیمار احساس سوژگی دست میدهد. به نظر میرسد کارگردان باتوجهبه اختیاراتش با هوشمندی وزن بیشتری به عامیبودن پرستار نسبت به متن اصلی داده و با این کار به کنتراست زبان مرسوم بهشدت پیچیده و دقیق پزشکی مدرن و ناکارآمدی آن در کاستن از رنج و دردهای بیمار رو به موت، با سادگی و سهولت زبان بهشدت ساده ولی مفاهمهآمیز و تسکینبخش دامن زده است. رگههایی از چنین ستایشی از عامیانگی در نحوه اجرا نیز مشهود است.
درستکردن توپ کاغذی به عنوان کاردستی تسکینبخش، تاکید بیشتر بر فاصلهگذاری در نمایش با طرح سؤالاتی ساده از تماشاگران با ستایش ضمنی از سادگی راه را بر استنباط عامیانه از نمایشی ملودرام و عامهپسند در اجرای نمایش میبندد. چون عامیانگی مضمونی کارآمد در شرایطی بس پیچیده و فلسفی است و کاربرد آن در نمایش به منصه ظهور میرسد. آنچه بیمار را رستگار میکند و عبورش را از مکث میان زندگی و مرگ آسان میکند، نه دکلمه و بازخوانی و تفسیر اشعار جان دان، شاعر و ادیب برجسته دوران کلاسیک انگلیسی است که خوردن بستنی یخی با پرستاری است که هیچ دانشی از ادبیات و شعر و شاعری ندارد.
با مقایسهای سطحی بین متن و اجرا به نظر نگارنده میرسد که نمایشنامهای که به دست نویسندهای مشاهدهگر مکتوب شده و توانسته جایزه پولیتزر را از آن خود کند، در اجرای سروش زرینی به لایههای عمیقتری دست یافته که تنها میتوانسته به دست کسی پرورده شود و لایهبندی مشخصتری پیدا کند که سالهای متمادی بهصورت مسئولانهتر، آگاهتر و فعالتر با بیماران سرطانی و دم مرگ سروکله زده، بیخوابیها و مرارتها کشیده، در اتاق عمل با چاقوی جراحی تصمیمات سرنوشتساز گرفته، گاه از خود ناامید شده و گاه بر خود بالیده و در مورد همه این مسائل با نگاهی انتقادی، خود، همکاران و بیمارانش را کاویده تا توانسته با ادغام نگاه از بیرون و درون به بازبینی رابطه بیمار و پزشک بپردازد و فلسفهای اخلاقی از مواجهه مرگ و زندگی بیرون بکشد.
تمدید کنسرتنمایش «ایرج، زهره، منوچهر» پس از ۱۴۰ اجرا و فروش بیش از ۱۵ میلیارد تومان
کنسرتنمایش «ایرج، زهره، منوچهر» پس از ۱۴۰ اجرای موفق و فروش بیش از ۱۵ میلیارد تومان، با استقبال مخاطبان در پردیس تئاتر شهرزاد، برای پنجمین بار تمدید شد.
این اثر در سال ۱۴۰۳ به عنوان پرفروشترین نمایش در میان سالنهای خصوصی شناخته شد.
کنسرتنمایش «ایرج، زهره، منوچهر» به تهیه کنندگی مسعود والا و کارگردانی مهرداد آبجار و نویسندگی علی پالیزدار، از ۱۳ آبان ۱۴۰۳ به روی صحنه رفته است و همچنان پس از ۶ ماه اجرا، با استقبال مخاطبین همراه است.
این کنسرت نمایش با فضای شاد و خانوادگی، همراه با موسیقی بندری که گروه موسیقی آوای موج، اجرای آن را به عهده دارند هر شب ساعت ۲۱:۳۰ در پردیس تئاتر شهرزاد به صحنه میرود.
برای خرید بلیت این کنسرت نمایش به سایت تیوال مراجعه بفرمایید.
نمایش «فردریک» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی با حضور بازیگران مطرح و با سابقه تئاتر ایران در تالار وحدت روی صحنه میرود.
نمایش «فردریک» نوشته اریک امانوئل اشمیت، ترجمه شهلا حائری، با کارگردانی حمیدرضا نعیمی از ۱۵ اردیبهشت در تالار وحدت روی صحنه میرود.
در نمایش «فردریک» که بازیگران متعددی در آن به ایفای نقش میپردازند، ژاکلین آواره، مرتضی نجفی، گیلدا حمیدی، سیاوش خادم حسینی و فرهاد قدیمخانی از جمله هنرمندانی هستند که حضور دارند.
نمایش «فردریک» سرگذشت ستاره بازیگری تئاتر بولوار در پاریس و فرانسه قرنِ نوزدهم است. فردریک لومتر، بازیگری افسانهای است که تمام نقشها و ژانرها را آزموده است. وی میلی سیریناپذیر برای بازیگری دارد. از لذات زندگی چیزی نیست که تجربه نکرده باشد اما چند ماهی است که در میان تماشاگران متوجه ۲ چشم میشیرنگ میشود که در تاریکی فضای سالن نمایش همچون چشمان گربه میدرخشند و ... .
به زودی سایر بازیگران و عوامل نمایش «فردریک» معرفی میشوند.
نمایش «آنبُرد» به نویسندگی و کارگردانی مهدی زندیه و آیدین تمبرچی با تهیهکنندگی سجاد افشاریان با ۱۰۰ اجرا و میزبانی بیش از ۵ هزار و ۵۰۰ مخاطب به فروشی یکمیلیاردی رسید.
به گزارش مشاور رسانهای پروژه، نمایش «آنبُرد» به نویسندگی و کارگردانی مهدی زندیه و آیدین تمبرچی با تهیهکنندگی سجاد افشاریان در ادامه دور سوم اجراهای خود یکمیلیاردی شد.
«آنبُرد» با ۱۰۰ اجرا و میزبانی بیش از ۵ هزار و ۵۰۰ مخاطب به فروشی یکمیلیاردی رسید.
این نمایش که جایزه بازیگری، کارگردانی، نمایشنامه و دیپلم افتخار بهترین اثر از نگاه مخاطب را از جشنواره تئاتر شهر دریافت کرده، در مجموعههای تئاتر شهر، هیلاج، تئاتر لبخند و شهر رشت پیشروی مخاطبان قرار گرفته است.
نمایش «آنبُرد» با بازی مهدی زندیه و نیکو بستانی ساعت ۱۸:۴۵ در سالن شماره ۲ مجموعه تئاتر لبخند روی صحنه است.
دستیار کارگردان و برنامه ریز: شادی بیات، گروه کارگردانی: محمد غلامی، حامد حسینزاده، مطهره پورجعفر، (گروه طراحان) طراح صحنه: شادی بیات، طراح نور: رضا خضرایی، طراح لباس: شادی بیات، طراح صدا، موسیقی: محمدحسین غفاری، طراح گرافیک و تبلیغات: علی زندیه، (گروه تبلیغات) ساخت موشن گرافیک: شایان عظیمی، مدیر تبلیغات: نوید آغاز، مشاور رسانه: علی کیهانی، عکاس: شایان عظیمی عوامل این اثر نمایشی هستند.
در خلاصه داستان «آنبُرد» آمده است: «کاش میشد بین موندن و رفتن، جفتشو انتخاب کرد...»
علاقهمندان میتوانند برای تهیه بلیت نمایش «آنبُرد» به سایت تیوال مراجعه کنند.
عمارت نوفل لوشاتو از روز یکشنبه ۷ اردیبهشت، میزبان نمایش «سقف کلیسای جامع» میشود؛ نمایشی با بازنویسی بهروز سالمی و کارگردانی محمدصادق پیمانفر هر روز ساعت ۱۸:۰۰ به روی صحنه خواهد رفت.
این نمایش برداشتی نو از جهان آثار آرتور میلر است؛ روایتی انسانی از تقابل فرد با ساختارهای اجتماعی و وجدان اخلاقی، که در قالبی مدرن و با نگاهی امروزی بازآفرینی شده است.
در خلاصه داستان این اثر نمایشی آمده است: سه نویسنده، چند کلمه، یک سقف. هنوز سعی دارند چیزی بنویسند.
مبینا رمضانی، رحیم مهراندیش، سروش برجکی، امیرسعید افشار و فاطمه آقاعلی در نمایش «سقف کلیسای جامع» به ایفای نقش میپردازند.
دیگر عوامل این اثر نمایشی عبارتند از: دستیار کارگردان احسان اخوان صفار، دستیار دوم کارگردان محمدتقی شفاه، منشی صحنه رضا حیدری، طراح صحنه و لباس محمدصادق پیمانفر، مشاور طراح صحنه و لباس ساناز پوردشتی، انتخاب موسیقی محمدصادق پیمانفر، عکاس رضا جاویدی، فیلمبردار (تیزر تبلیغاتی) آبان ترابی، ساخت تیزر محمدصادق پیمانفر، موشن گرافیک حسن آگاهی، طراح مپینگ علی حافظ پور، طراح گرافیک پوریا احمدیان، روابط عمومی و مدیر تبلیغات آیدا سرمست، مدیر صفحه مجازی فاطمه قدیانی
پیشفروش بلیتهای این اثر نمایشی در سایت تیوال آغاز شده است.
به گزارش خبرگزاری صبا به نقل از روابط عمومی پروژه، نمایش کمدی-درام «مهمانی شام» به قلم نیل سایمون و کارگردانی حسام انوری که از ۱۰ فروردین ماه ۱۴۰۴ در سالن شماره ۲ پردیس تئاتر شهرزاد اجرای خود را آغاز کرده است، با مجموع ۲۰ اجرا و میزبانی از حدود ۵ هزار مخاطب توانست به فروشی معادل دو میلیارد تومان دست پیدا کند.
همزمان با دو میلیاردی شدن فروش این پروژه، روز چهارشنبه سوم اردیبهشت ۱۴۰۴ نمایش ساعت ۱۹:۰۰ روی صحنه میرود و پس از آن دومین جلسه نقد و بررسی اثر در رویداد هزار و یک شب شهرزاد با حضور دکتر مسعود دلخواه، رضا آشفته، میلاد مولانا، حسام انوری، سوسن پرور و امیر غفارمنش برگزار میشود.
علاقهمندان میتوانند برای خرید بلیت به سایت تیوال مراجعه کنند؛ همچنین حضور در جلسه نقد و بررسی برای عموم آزاد است.
به گزارش روابط عمومی پروژه، نمایش «مستطیل» به طراحی، نویسندگی و کارگردانی صحرا رمضانیان و تهیهکنندگی ایلیا شمس و کامیار محبی، در ادامه حضور موفق بینالمللی خود، در یازدهمین دوره فستیوال بینالمللی مونودرامای فجیره (امارات متحده عربی) موفق به دریافت تندیس جشنواره شد و در میان سه اجرای برتر این دوره قرار گرفت.
در این دوره از جشنواره نمایشهایی از کشورهای آلمان، فرانسه، اسپانیا، یونان، روسیه، ارمنستان، گرجستان، مصر، تونس و... حضور داشتند و با یکدیگر به رقابت پرداختند.
علی میرنژاد به عنوان بازیگر در این اثر به ایفای نقش پرداخت. این اثر کاری از گروه هنری مستطیل است.
بنا بر این گزارش، این اثر نمایشی پیشتر در بیستمین جشنواره بینالمللی هنرهای اجرایی ایروان (هایفست) و هفتمین جشنواره بینالمللی Inspiration مسکو روی صحنه رفته بود و با استقبال مخاطبان مواجه شده بود.
از دیگر عوامل این نمایش میتوان به حضور بازیگران (صدا و تصویر) امیر بهادر اورعی، نازنین تفضلی، کیمیا نهرین و امیرمحمود نورایی، ساخت ویدیو و تدوین پویا حقیقی گیلاهی، طراح لباس اکرم نصیری، انتخاب موسیقی هومن هوشیاری، عکاس حسین حاجیبابایی، مترجم امیر جعفری، اجرای پوستر مجتبی رحامیان، دستیار کارگردان آرین اسماعیلزاده اشاره کرد.
لازم به ذکر است مؤسسه فرهنگی و هنری «با ما میرسی» به عنوان حامی مالی و معنوی در این اثر حضور دارد.
یازدهمین فستیوال بینالمللی مونودرامای فجیره امارات از ۱۰ تا ۱۸ آوریل (۲۱ تا ۲۹ فروردین) برگزار شد.
عکس: حسین حاجیبابایی
در پی استقبال مخاطبان اجرای نمایش «کالیگولا» تا ۱۹ اردیبهشت ماه تمدید شد.
به گزارش روابطعمومی، نمایش «کالیگولا» که از ۷ فروردین ماه در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر روی صحنه است و قرار بود تا ۹ اردیبهشت ماه در این تالار نمایشی اجرا شود در پی استقبال مخاطبان اجرای این نمایش تا ۱۹ اردیبهشت ماه تمدید شد.
«گالیگولا» اثر آلبر کامو با ترجمه ابوالحسن نجفی به نویسندگی و کارگردانی مهرداد مصطفوی ساعت ۱۸ و ۲۰ در تالار قشقایی مجموعه تئاترشهر روی صحنه است.
بازیگران این نمایش به ترتیب حروف الفبا: نگین جاوید، زهرا جلیلوند، آوا حکیمی، کامیار دریاکناری، نیما دودانگه، علی رحیمی، محمدرضا رنجبر، افشین رهگذر، مرضیه زهری، ساناز سلیمانی، شهاب شبیری، مبینا صالحی، حمید صدری، محمد طالبی، یگانه کلانتر، کیا پاشا، سپهر مشروطه، ساحل مصلحی، محمد مظاهر و مسعود مهرابی هستند.
دیگر عوامل «کالیگولا» عبارتند از: مجری طرح: نورالدین حیدری ماهر، طراح صحنه: امیرحسین دوانی، طراح نور: نیلوفر نقیبساداتی و محمدرضا رحمتی، طراح لباس: نسرین خرمی، طراح و ساخت عروسک و ماسک: پرنیا علی پناهی و شیدا لطفی، دستیار اول و برنامهریز: ساناز سلیمانی، منشی صحنه: مبینا شهرآبادی، اجرای نور: سارا احمدیان، مدیر صحنه: علی همدانی، خیاط: محمد صوفیزاده و جبار صوفیزاده، آهنگساز: علی آسا، مدیر تولید محتوا: نگار عباسزاده، ساخت تیزر: محمد رهسپار و مهسا زال، عکاس: مهسا زال و مدیر روابطعمومی و رسانه: شقایق فرشته.
در خلاصه داستان نمایش آمده است: کالیگولا پس از مرگ خواهرش دروسیلا، مجنون شده و در قصر میچرخد. فیلم میبیند. ریچارد سوم میبیند.
علاقهمندان میتوانند بلیت این نمایش را از سایت تیوال تهیه کنند.
به گزارش برنا- گروه فرهنگ و هنر؛ کارگردان نمایش «شک» گفت: این نمایش پرسشهایی را مطرح میکند که هنوز برای ایران ۱۴۰۴ مسئلهاند و مسائل انسانی زمان نمیپذیرند کورش سلیمانی، کارگردان و بازیگر شناختهشده تئاتر، این روزها نمایش «شک» به قلم جان پاتریک شنلی را روی صحنه تماشاخانه ایرانشهر برده است؛ نمایشی که با درونمایهای روانشناختی و اخلاقی، تماشاگر را درگیر پرسشهای جدی درباره حقیقت، باور و قضاوت میکند.
او که همواره در آثارش به دغدغههای انسانی و اجتماعی وفادار مانده، این بار نیز سراغ متنی رفته که در عین سادگی، پیچیدگیهای عمیقی در لایههای پنهان خود دارد.
سلیمانی درباره انتخاب این نمایش، روند تولید، بازیگران و نگاهش به تئاتر معاصر، گفتوگویی با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر برنا؛ داشته که در ادامه میخوانید.
موضوع نمایشنامه «شک» جهان شمول است.
چه نکاتی در نمایشنامه «شک» جان پاتریک شنلی شما را مجاب کرد که آن را برای اجرا انتخاب کنید؟ با توجه به اینکه این متن از نظر روانشناختی و اخلاقی دارای لایههای عمیقی است، چه مؤلفههایی در آن دیدید که برای تبدیلشدن به یک اثر نمایشی تأثیرگذار در تئاتر امروز ایران مناسب باشد؟
برای من دو ویژگی همیشه در انتخاب یک نمایشنامه اهمیت دارد؛ اول، زیباییشناسی و ساختار هنری اثر و دوم، دعوت مخاطب به اندیشیدن. اثری برای اجرا مناسب است که هم از نظر دراماتیک زمینه مناسب برای نمایش فراهم کند و هم دغدغهمند باشد؛ چه دغدغههای انسانی و فلسفی، چه دغدغههای اجتماعی و روزمره.
نمایشنامه شک هر دو ویژگی را دارد. علاوه بر این، موضوعاتی مثل قضاوت، نوع نگاه به دینداری، تقابل تعصب با نگاه منعطف، اخلاق، قدرت، دروغ، تهمت، تبعیض نژادی و حتی شیوه آموزش در آن مطرح است. اگرچه متن در اوایل سال ۲۰۰۰ نوشته شده و به دهه ۶۰ میلادی در کشوری دیگر مربوط میشود، اما موضوعاتش هنوز برای ما در تهران ۱۴۰۴ مسئلهاند. مسائل انسانی زمان نمیپذیرند و به همین دلیل است که هنوز به سراغ چخوف، شکسپیر، هملت و... میرویم، چون پرسشهایی که مطرح میکنند جهان شمول و زندهاند.
نمایشنامه «شک» از جنبه مفهومی روی مسئلهای تأکید دارد که در ظاهر منفی تلقی میشود. از نگاه شما، آیا نمایش میخواهد بگوید شک همیشه چیز بدی است؟ یا اینکه میتواند ما را به حقیقت نزدیکتر کند؟
اتفاقاً نکته مهم همینجاست. نمایش دو نوع شک را از هم تفکیک میکند. یک نوع، شکهای روزمره است؛ شک به همسایه، همکار، دوست، که میتواند مخرب باشد. اما نوع دیگر، شک متعالی است. شکی که انسان نسبت به دیدگاهها و باورهای سفت و سخت گذشتهاش پیدا میکند. این شک مقدمه ایمان است.
در موعظه ابتدایی نمایش هم پدر فلین میگوید: شک میتواند ریسمانی به استحکام ایمان باشد. در ادبیات کلاسیک خودمان هم این نوع تحول را زیاد میبینیم؛ ناصرخسرو در میانه زندگیاش متحول میشود، مولانا در برخورد با شمس گذشته خود را زیر و رو میکند. ما هم در بروشور نمایش از قول حضرت مسیح آوردهایم: ملکوت خدا را کسی درنمییابد، مگر آنکه دوباره متولد شود. این یعنی تحول درونی و رهایی از قطعیتها.
انتخاب هر نمایشنامه، بازتابی از نگاه کارگردان به جامعه خودش است.
بر اساس همین نمایشنامه فیلمی سینمایی به کارگردانی اسکات رودین با بازی بازیگرانی مانند مریل استریپ و اِمی آدامز و... ساخته شده است. آیا در روند کارگردانی به نوعی از فیلم الهام گرفتید یا بیشتر به جنبههای تئاتری اثر وفادار ماندید؟
درست میگویید. خوشبختانه من فیلم را کامل ندیدم اما چند دقیقهای از صحنهها را برای شناخت فضای اثر نگاه کردم. تفاوت زیادی با کار ما دارد. آن فیلم رئالیستی است، شخصیتهای بیشتری دارد، فضاسازی سینماییاش قوی است. در تئاتر، ما با حداقل امکانات، باید بیشترین اثرگذاری را داشته باشیم. مهم این است که کارگردان بداند برای چه مردمی، در چه جغرافیایی و با چه نگاهی سراغ یک اثر میرود. ما سالانه دهها نسخه از هملت در دنیا میبینیم، ولی هرکدام بازتابی از نگاه کارگردان به جامعه خودش است.
انتخاب درست بازیگران، کیفیت نهایی کار را تعیین میکند
در مورد انتخاب بازیگران هم کمی بگویید. چطور به این ترکیب رسیدید؟ بازیها بسیار منسجم و باورپذیر بود.
برای من همیشه دو چیز خیلی مهم است؛ یکی انتخاب متن، که راجع به آن مفصل صحبت کردیم و دیگری انتخاب بازیگر. چون این دو عامل، کیفیت نهایی کار را تعیین میکنند. واقعاً برای انتخاب بازیگر وقت میگذارم و با وسواس جلو میروم. در این کار هم همینطور بود. خدا را شکر تیم خیلی خوبی شکل گرفت. رویا افشار، بهنام تشکر، ویدا جوان و ساناز نجفی عالی بودند و بازی یکدستی را ارائه دادند.
در اجرای این نمایش، هماهنگی بین بازیگران بسیار چشمگیر بود. چطور به این یکدستی در اجرا رسیدید؟ آیا از ابتدا چنین چیزی مدنظر بود؟
بله، واقعاً یکی از ویژگیهای درخشان این اجرا همین همافزایی بین بازیگران بود. نوعی همکاری فداکارانه شکل گرفته بود؛ هیچکس نخواست خودش را از دیگری جلو بیندازد و واقعاً همزمان از خط پایان عبور میکردند.
از عشق، تعهد و نظم بازیگرانم دفاع میکنم/ تئاتر در ایران چرخه اقتصادی پایداری ندارد
فرایند تمرینها چطور پیش رفت؟
تمرینها خیلی جدی و منظم بود و بیش از چهل و پنج جلسهی سه ساعته تمرین کردیم و حتی فراتر از آن، جلسات خصوصی و تلفنی داشتیم. در سرمای زمستان، بعضی شبها تا دیروقت پای کار بودیم که واقعاً شرایط سادهای نبود. مخصوصاً برای خانمها که رفتوآمد شبانه برایشان سختتر است. با اینحال، همه با تمرکز بالا و تعهد کامل آمدند. اگر از هیچ چیز دفاع نکنم، باید از نظم، عشق و تعهد این بازیگران دفاع کنم چرا که میدانیم تئاتر در ایران، چرخه اقتصادی پایداری ندارد.
بدون تماشاگر تئاتر معنایی ندارد
با توجه به اینکه مستقل کار کردید، به مخاطبسازی چه نگاهی دارید؟
جنس کار ما غریب است. تئاتری که بدون وابستگی به هیج ارگان و اسپانسری روی پای خودش میایستد و سراغ متنی خاص میرود، در حقیقت ریسک کرده است. با این وجود حتی وقتی کسی میپرسد آیا نوجوان ۱۵ ساله میتواند این نمایش را ببیند، میگویم اول خودتان ببینید و بستگی دارد آن نوجوان چقدر آگاهی دارد. میخواهم بگویم برای ما مخاطب مهم است. اگر تماشاگر نباشد، تئاتر هم معنایی ندارد. برخی فکر میکنند ما فقط برای خودمان کار میکنیم اما اینگونه نیست و رضایت مخاطب مهم است؛ البته این رضایت هم خودش دو معنا دارد. ما در تئاتر دنبال رضایتی هستیم که باعث تعالی ذهن مخاطب و دیالوگ درونیاش با اثر شود.
و سخن پایانی...
از تک تک تماشاگرانی که وقت و هزینهشان را گذاشتند، تشکر میکنم. همچنین از همکارانم که بدون کمک آنها، هیچکدام از این رویاها به حقیقت نمیرسید. برای من تئاتر فقط یک اجرای تمام شده نیست. من همچنان به این گفت وگوهای بعد از اجرا علاقه دارم. لذت میبرم که با تکتک مخاطبانم به گفتوگو بنشینم. در جامعهای که پر از خشونت، قضاوت های نادرست و مفاهیم زشت است، به نظرم این نوع بحث و تبادلها بسیار مهم است. در دنیای هنری که متأسفانه گاهی ابتذال در آن رکوردهای عجیبی میزند، بودن در کنار هنرمندان و مخاطبانی که این دغدغهها را دارند، باعث احساس بالندگی من میشود و همچنان امیدوارم که بتوانیم این مسیر را ادامه دهیم.
به گزارش روابط عمومی پروژه، آرش ظلیپور برای نخستین بار در این نمایش در نقش «جرّون»، قهرمان جزیره، ظاهر شده است. در اجرای پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴، در حالی که تماشاگران درگیر فضای نمایش بودند، دچار کشیدگی تاندون پا شد. باوجود درد شدید، ظلیپور اجرای خود را ادامه داد و بهرغم سختیهای فیزیکی، تا پایان نمایش روی صحنه ماند و پس از پایان نمایش او به بیمارستان منتقل شد و کار درمانش آغاز شد.
طبق گفته پزشک درمانگر ظلیپور، او توانایی حضور روی صحنه را دارد اما فشار بیشاز حد برایش مشکلساز است. در نهایت باتوجه به رفع شدن خطر، این بازیگر ۳۱ فروردین روی صحنه نمایش حاضر شد.
«ذرات آشوب» با استفاده از یک روایت تاریخی ساده، داستان اشغال جزیره هرمز توسط استعمارگران پرتغالی را به تصویر میکشد و در عین حال به مسائلی چون هویت، وطندوستی و بیداری جمعی میپردازد.
این اثر نمایشی با ترکیب آیینهای جنوب، موسیقی زنده و طراحی صحنه خاص، تماشاگر را به دنیای گذشتهای میبرد که هرچند فراموش شده، اما هنوز زنده است.
از دیگر بازیگران این نمایش میتوان به مهدی حسینینیا، رؤیا جاویدنیا، گاتا عابدی، سید جواد یحیوی، ارسلان قاسمی و… اشاره کرد.
«ذرات آشوب» به کارگردانی ابراهیم پشتکوهی این روزها در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه است.
به گزارش خبرگزاری مهر نمایش «کارنامه بنداربیدخش» نوشته بهرام بیضایی و با کارگردانی مشترک ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش از ۳۱ فروردین در مجموعه تئاتر شهر به صحنه میرود.
«کارنامه بنداربیدخش» اثر بهرام بیضایی قرار است از ۳۱ فروردین با کارگردانی مشترک ساناز پوردشتی و مهدی وحیدروش در کارگاه نمایش مجموعه تئاتر شهر روی صحنه برود.
حسن فضلی و مهدی وحیدروش در این اثر به ایفای نقش میپردازند. سجاد افشاریان نیز تهیهکنندگی این نمایش را بر عهده دارد.
«کارنامه بنداربیدخش» که ساعت ۱۹:۳۰ به صحنه میرود روایتی از تقابل جمشاه و وزیرش بنداربیدخش است.
دستیار کارگردان: احسان اخوان صفار، طراحی صحنه: ساناز پوردشتی، طراحی صدا و موسیقی: مسعود طاهری، طراح نور: شاهین رحمانعلی، طراح لباس: حمیده گلمحمدی، طراح پوستر: پوریا احمدیان، مدیر تبلیغات: آیدا سرمست، مدیر روابط عمومی و مشاور تبلیغات: مرجان خسروی، ساخت تیزر: محمدصادق پیمانفر، موشنگرافی: حسن آگاهی، گرافیک: حمید حیات روشنایی، عکاس: شاهین مقدم، دستیار نور: احسان اخوانصفار، دستیار صدا: میترا بهرامپور، دستیار اجرایی: آناهیتا دولتدوست، ساخت دکور: احسان اخوانصفار، آبان ترابی، اجرای دکور: محمد طاهربخش، ابراهیم محمدیپور، دیگر عوامل این اثر نمایشی هستند.
فروش بلیت نمایش «کارنامه بنداربیدخش» از طریق سایت تیوال انجام میشود.
مهمترین دلیل من برای اجرای نمایشنامه «شک (یک تمثیل)»، از منظر فردی، مسئله شک و ایمان بود. همچنین آنچه به لحاظ اخلاقی و اجتماعی مرا ترغیب به اجرای این نمایش کرد، موضوع قضاوت کردن، تهمت زدن و برخوردهای بیرحمانه ما با یکدیگر بود.
این را که دونالد مولر، تنها دانشآموز سیاهپوست مدرسه پس از بازگشتن از نزد پدرفلین، رفتارش عجیب بوده و نفسش بوی الکل میداده است، خواهر جیمز به خواهر آلویسیوس میگوید. بازگو کردن همین نکته نزد خواهر آلویسیوس بهعنوان مدیر مدرسه، آتش شکی را به پا میکند که بیش از هرکس دونالد مولر و مادر او، همچنین پدرفلین، خواهر آلویسیوس و خواهر جیمز در آن میسوزند.
این خط داستانی ساده شده نمایشنامه «شک (یک تمثیل)»، اثر تحسین شده جان پاتریک شنلی است که نه تنها روی صحنه که روی پرده سینما نیز مورد توجه بسیار قرار گرفت. اثری با ترجمه محمد منعم که این روزها به کارگردانی کورش سلیمانی با بازی بهنام تشکر در نقش پدرفلین، رویا افشار در نقش خواهر آلویسیوس، ویدا جوان در نقش خواهر جیمز و ساناز نجفی در نقش خانم مولر در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته است.
«شک (یک تمثیل)» هفتمین نمایش گروه تئاتر بیستون پس از «ناگهان پیت حلبی»، «فالو می»، «خرده نان»، «سکوت سفید»، «فرودگاه پرواز شماره ۷۰۷» و «توافقنامه» است؛ اثری که میتوان زحمت کشیده شده برای اجرایش را از هرکدام از «اجزای آ»؛ کارگردانی، بازیگری، طراحی صحنه، لباس، نور و... احساس کرد. آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگو با کورش سلیمانی است که در نخستین روزهای اجرای تازهترین نمایشش به روزنامه هممیهن آمد.
باتوجه به خط سیر نسبتاً پیوسته نمایشهای روی صحنه برده شده توسط شما در همراهی با گروه تئاتر بیستون، اگر موافق باشید میخواهم گفتوگویمان را با نگاهی به دو فاصله ایجاد شده در این خط سیر توسط دو رویداد؛ یکی شیوع ویروس کرونا و دیگری اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ آغاز کنم. میدانیم که اگر شیوع ویروس کرونا و الزام فاصلهگذاری اجتماعی، نوع ارتباط اهالی هنر با مخاطب را دگرگون کرد، آنچه در میانه سال ۱۴۰۱ رخ داد، کارکرد هنر را نشانه گرفت.
یکی از سوالاتی که اهالی هنر ازجمله تئاتریها از پاییز ۱۴۰۱ بهاین سو از خود پرسیدند، این بود که اگر اجازه صحبت از آنچه را رخ داده است پیدا نکنند، هنرشان به چه کار خواهد آمد؟ در جست وجوی پاسخ این سوال بودیم که گروهی غیاب را انتخاب کردند و نکته مورد اشارهشان این بود که غیاب کارکرد خواهد داشت اگر به چشم بیاید. پیوستن به جریان تئاتر زیرزمینی یا آنطور که اهالی آن میگویند؛ تئاتر غیررسمی و اجراهای بدون مجوز هم انتخاب کسانی دیگر بود. در کنار این دو، عده بسیاری هم برای حضور روی صحنه همچنان به گرفتن مجوز پرداختند، با تاکید بر این که در همین حین میتوانند حرفشان را هم بزنند. شما به عنوان کارگردانی که از سال ۹۳ تاکنون، منهای سالهای ۹۴، ۹۹ و ۱۴۰۱ هر ساله نمایشی را روی صحنه بردهاید، تاثیر همچنان پیدای اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ را بر اهالی تئاتر و واکنش آنها را نسبت به این اعتراضات چگونه ارزیابی میکنید؟
گروه تئاتر بیستون که این روزها در حال اجرای نمایش «شک (یک تمثیل)» است، در طول ۱۱ سال گذشته، ۸ نمایش را روی صحنه برده است. ۸ نمایش که دو نمایش آن بازتولید آثار اجرا شده بوده است. ما در این میان جز سال ۱۳۹۴ که نمایشی را روی صحنه نبردیم، تنها سالهایی که نتوانستیم روی صحنه باشیم ۱۳۹۹ و ۱۴۰۱ بود. این اتفاق در سال ۱۳۹۹ در پی شیوع ویروس کرونا و محدودیتهای ناشی از آن رخ داد.
بهگونهای که حتی نمایش «فرودگاه پرواز شماره ۷۰۷» را براساس متن احمدرضا احمدیِ نازنین در سال ۱۴۰۰ با دشواری فراوان اجرا کردیم. نمایشی که بازیگران آن در دوره تمرین با ماسک روی صحنه حاضر شدند و دوره اجرایش با شیوع سویه امیکرون همراه بود.
ما اگرچه در سال ۱۴۰۱ نوبت اجرایی را که داشتیم از دست دادیم اما درمجموع شرایط را هم پس از اعتراضات پاییز آن سال مناسب روی صحنه رفتن نمیدیدیم.
در نتیجه پس از آن، در سال ۱۴۰۲ نمایش «توافقنامه» را در ایرانشهر، سپس در سال ۱۴۰۳ در تماشاخانه ملک اجرا کردیم.
به عقیده من، ما اگر به این گزاره معتقدیم که تئاتر لازمه ارتقای فرهنگ جامعه است هیچگاه نباید به تعطیلی آن فکر کنیم.
من این نکته را از اساتیدم شنیدهام که در طول جنگ جهانی دوم در فرانسه، دو قشر به رغم شرایط موجود همچنان به کار خود ادامه دادند؛ یکی نانواها و دیگری اهالی تئاتر. پس با احترام به نظرات متفاوت تمامی دوستانم، معتقدم ازقضا در شرایط دشوار و دورانهای سخت است که جامعه بیش از پیش به گردهمآمدن و مرور تجربههای هنری در جوار یکدیگر احساس نیاز میکند.
من میدانم که برخی از دوستان کاربلدم چنین عقیدهای ندارند و روی صحنه نبودنشان برایم مایه افسوس است.
به عقیده من بهرغم تعلق این عبارت به حوزه اقتصادی اما اگر در «بازار عرضه و تقاضای هنر»، شاهد عرضه آثار هنری حرفهای نباشیم به ناچار باید عرضه آثار مبتذل را به تماشا بنشینیم. چراکه به هر حال تقاضای موجود باید به گونهای پاسخ داده شود. ضمن اینکه تاثیر برهمخوردن توازن در بازار عرضه و تقاضای هنر پس از اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ همچنان قابل مشاهده و نگرانکننده است.
چون کسانی که باید کار میکردند، به هر دلیلی کنار کشیدند و کار نکردند.
هرچند خوشحالم که برخی از این دوستان به عرصه کار هنری برگشته و دریافتهاند که کار کردنشان بهتر از کار نکردنشان است، آن هم در حوزه تئاتر که نسبت به دیگر هنرها از پیوستگی بسیار بالاتری با بطن جامعه برخوردار است.
پس، به عقیده من، تحت هر شرایطی باید کار کرد مگر آنکه اساساً امکان کار کردن به هیچ وجهی وجود نداشته باشد. خسرو سینایی، مستندساز، نوازنده و شاعر آنچه را میخواهم بگویم به تمامی گفته است و برای همین پاسخ به سوال شما را با شعری از او پایان میدهم: «هر دری را کوفتم/ در بسته ماند/ دستهایم خستهاند/ لیک در راهم هزاران در هنوز/ در کنار کوچهها صف بستهاند/ من به درها مشت خواهم کوفت تا آخر/ شاید آخر باز شد یک در!»
باتوجه به تاکیدتان بر پیوستگی تئاتر با آنچه بطن جامعه میخوانید و از سوی دیگر آنچه در خبرهای منتشر شده در مورد نمایش «شک (یک تمثیل)» در خصوص ضرورت اجرای آن آمده است میخواهم بدانم دلیلتان برای انتخاب این اثر بهعنوان هفتمین نمایش گروه تئاتر بیستون برای اجرا چه بود؟
به عقیده من، برای اجرای هر اثر نمایشی باید دو پروسه دشوار را پشت سر گذاشت؛ یکی انتخاب متن و دیگری انتخاب بازیگر. من معتقدم اگر این دو پروسه به درستی انجام شود بیش از ۶۰ درصد کار درست پیش رفته است.
در نتیجه برای آن که خودم و گروه اجراییام به سلامت از این دو پروسه بگذریم، زمان بسیاری صرف میکنم. در مورد انتخاب نمایش «شک (یک تمثیل)» خاطرم هست که با توجه به نوبت اجرایمان در تماشاخانه ایرانشهر، با دوستان عزیزم؛ بهنام تشکر، سینا ییلاق بیگی طراح صحنه و مجید کاشانی طراح گرافیک در حال گفتوگو بودیم.
طی این گفتوگو بهنام به فیلمی به همین نام به کارگردانی جان پاتریک شنلی اشاره کرد که من آن زمان ندیده بودمش.
همانجا سینا از نمایشنامهای که شنلی فیلمنامه «شک» را براساس آن نوشته است گفت. نمایشنامهای که وقتی خواندمش، با وجود آن که نمایشنامههای دیگری را هم برای اجرا مدنظر داشتم، مطمئن شدم که باید همان را اجرا کنیم و نه چیز دیگری را.
مهمترین دلیل من برای اجرای نمایشنامه «شک (یک تمثیل)»، از منظر فردی، مسئله شک و ایمان بود. مسئلهای که همگی ما درگیری با آن را در سطوح مختلف تجربه کردهایم.
همچنین آنچه به لحاظ اخلاقی و اجتماعی مرا ترغیب به اجرای این نمایش کرد، موضوع قضاوت کردن، تهمت زدن و برخوردهای بیرحمانه ما با یکدیگر بود.
از طرف دیگر، با توجه به زمان وقوع داستان در دورهای خاص در آمریکا؛ سال ۱۹۶۴، ناحیه برانکس در شهر نیویورک، اشارات مستقیم به مسئله تبعیض نژادی نکته دیگری بود که توجه مرا به خود جلب کرد. ضمن این که نظر به داغ بودن بحث حقوق زنان در دهه ۶۰ میلادی در آمریکا، این مسئله یکی دیگر از موضوعات مهم مطرحشده در نمایشنامه بود.
از سوی دیگر تقابل دو نوع نگاه مذهبی؛ یکی نگاهی متعصب و متصلب و دیگری نگاهی انسانی ازجمله مسائلی بود که مابه ازای آن در جامعه ما نیز قابل مشاهده است. باتوجه به مجموع این موضوعات احساس کردم تماشاگر این اثر، هم میتواند لحظاتی را برای اندیشیدن در مورد خود و هم لحظاتی را برای اندیشیدن در مورد جامعهاش بیابد.
در کنار همه دلایلی که برای انتخاب «شک (یک تمثیل)» به آنها اشاره کردم، معتقدم یک نمایشنامه باید از ظرفیت تکنیکی لازم برای اجرا هم برخوردار باشد.
بهگونهای که نه بازیگر، نه کارگردان نتوانند از اجرای آن چشم بپوشند.
درواقع هم بازیگر و هم کارگردان باید بتوانند امکان پدید آوردن دنیای رویایی خود را در آن بیایند. امکانی که در نمایشنامه «شک (یک تمثیل)» به رغم آنکه در نگاه اول گفتوگوی میان یک پدر و یک خواهر روحانی بهنظر میرسد به وضوح وجود دارد.
به امکانی که نمایشنامه برای ساخت جهان رویایی بازیگران و کارگردان پدید میآورد اشاره کردید، میخواهم بدانم در جهان رویایی شما بهعنوان کارگردان کدام یک از مفاهیمی که به آنها اشاره کردید پررنگتر از دیگر مفاهیم بود؟
نمایش «شک (یک تمثیل)» در مورد موضوعاتی متفاوت است؛ از قضاوت کردن تا تهمتزدن و از تقابل دو گونه نگاه به دین تا تبعیض نژادی و... من نمیتوانم بگویم کدام یک از این موضوعات برای من پررنگتر از موضوعات دیگر بوده است و کدام را بیش از دیگری مسئله خود میدانم.
چرا که همچون هر انسان دیگری بارها و بارها با هر کدام از این مسائل مواجه شده و از آنها زخم خوردهام. درنتیجه همه آنها، در سطوح گوناگون، موجب درگیریام با متنِ جان پاتریک شنلی شد. همانطور که هرکدام از تماشاگران این اثر نیز ممکن است با بخشی از این مفاهیم همراهی کنند و یکی از این موضوعات تبدیل به مسئلهشان شود.
گمان میکنم باتوجه به شرایطی که در آن بهسر میبریم، در میان مضامین مورد اشارهتان، نزدیکترین و اولین مضمونی که تماشاگر با آن ارتباط برقرار میکند، تقابل دو نوع نگاه مذهبی؛ یکی متعصب و متصلب و دیگری انسانی، باشد. با چنین اظهار نظری موافقید؟
امکان شکلگیری این تعصب و تصلب در هر فضایی وجود دارد؛ خواه فضای مذهبی و خواه فضای غیرمذهبی و حتی فضای روشنفکری. درواقع هرکدام از ما گاهی چنان متعصبانه رفتار میکنیم، چنان خودرای و حق به جانب، که دیگران را با این رفتار مذموم خود، به تعجب وامیداریم و آزارشان میدهیم. قرار گرفتن در معرض این نگاه متعصبانه بهعنوان تجربهای جمعی، زمینه همذاتپنداری تماشاگر را با آنچه روی صحنه میگذرد فراهم میآورد.
چرا که تماشاگر ما به شکل طبیعی یا در مواردی خودش تعصب و تصلب به خرج داده یا در معرض نگاههای متعصبانه قرار گرفته است.
درنتیجه اگر بخواهد در مورد اثر بیندیشد بدون شک با چنین وضعیتی همذاتپنداری خواهد کرد.
با وجود تقابل موجود در نمایش «شک (یک تمثیل)» میان شخصیتهای اصلی آن، درنهایت اما نه میتوانیم پدرفلین را و نه خواهر آلویسیوس را شخصیت هایی کاملاً سفید یا کاملاً سیاه قلمداد کنیم. درواقع ما نه میتوانیم قاطعانه بگوییم پدرفلین گناهکار نیست و نه میتوانیم قاطعانه بگوییم خواهر آلویسیوس، گناهکار است. میخواهم تحلیل شما را بهعنوان کارگردان از متن بدانم که درنهایت منجر به دیده شدن این عدم قطعیت در بازی بازیگران روی صحنه شد.
این یکی از مهمترین چالشهای ما برای اجرای نمایش «شک (یک تمثیل)» بود. ما نمیخواستیم به هیچ وجه به هیچ سمتی متمایل شویم و به یکی، ارزشی بیش از دیگری دهیم. درواقع من نسبت به هر چهار شخصیت؛ پدرفلین، خواهر آلویسیوس، خواهر جیمز و خانم مولر دچار احساس شفقت و دلسوزیام. این چهار شخصیت حتی اگه در لحظه دچار اشتباه یا خطا میشوند یا همچون قربانیکنندگان رفتار میکنند درنهایت هرکدام، خود قربانیاند.
قصد ما پدید آوردن شکی در ذهن تماشاگر بود که موجب شود او بنا بر تصمیم شخصی خود، حق را به پدرفلین یا خواهر آلویسیوس بدهد یا هیچکدام را محق نداند. کنترل تکتک لحظات توسط ما برای پدیدآوردن این شک بود. البته که پیش از ما، جان پاتریک شنلی بهعنوان نویسنده بود که با محق ندانستن هیچکدام از طرفین، بستر و زمینه این شک را فراهم آورده بود.
شکی، عین شک جاری در زندگی شخصی هرکدام از ما که به واسطه محدودیت هایمان ناگزیر از پذیرفتن آن هستیم. طوری که باید بپذیریم نگرانی در این مورد بی سبب است و ناچار از گذراندن برخی برهه های زندگی توامان با شکیم. شکی که در نمایش «شک (یک تمثیل)» مطرح میشود به دو گونه است؛ یکی شک به دیگری و دیگری شک به خود و دلایلمان که بر مبنای آن به دیگری شک کردهایم. به عقیده من این نوع شک، شکی متعالی است و گذر از آن را میتوان همچون تولدی دوباره قلمداد کرد.
اجرای نمایش «شک (یک تمثیل)» را در زمانهای که شاهد کوچک و کوچکتر شدن روزبهروز زمان و انرژی صرفشده برای اجرای آثار نمایشی هستیم، میتوان اجرایی در مفهوم حقیقی کلمه دانست. اجرایی که برای کارگردانی، هدایت بازیگر، طراحی صحنه، لباس، نور و... آن زمان و انرژی صرف شده است. میخواهم بدانم چه مدت زمان و چه میزان هزینه مادی و معنوی صرف شد تا شاهد آنچه اکنون روی صحنه رفته است باشیم؟
در پاسخ به سوالتان ابتدا باید اشاره کنم که تئاتر اصولی دارد که ما گاهی اوقات یا فراموشش میکنیم یا ناچار میشویم فراموشش کنیم. شما باید برای هرکدام از مواردی که برشمردید وقت و انرژی بگذارید مگر این که بنا بهدلیلی موجه تصمیم به فروکاستن از هرکدامشان بگیرید.
تئاتر برای من از زمانی که وارد دانشگاه شدم، مسئله و جزء جداییناپذیر زندگیام شد.
طبیعی است که وقتی شما کارتان را از دانشگاه و با اساتیدی چون حمید سمندریان آغاز میکنید هیچگاه از جدیت تئاتر برایتان کاسته نمیشود. درواقع هیچگاه فراموش نمیکنید که تئاتر ترکیب زیبایی در کنار اندیشه است و صرف توجه به محتوا یا صرف توجه به فرم؛ تمرکز بر یکی و بازماندن از دیگری، موجب ناتمام ماندن کارتان میشود.
من اگرچه از تابستان سال گذشته با نمایشنامه «شک (یک تمثیل)» مواجه شدم اما تمریناتمان از اواسط دیماه ۱۴۰۳ آغاز شد. ما حدود ۱۰ یا ۱۲ جلسه را به دورخوانیهایی همراه با اظهارنظر و تحلیل اختصاص دادیم و در طول این جلسات در مورد تک تک لحظات نمایش و خط به خط دیالوگهای آن فکر کردیم. به عقیده من شما هرچه قدر زمان بیشتری را صرف جلسات دورخوانی کنید در طول جلسات تمرین نتایج بهتری خواهید گرفت.
ضمن این که رویا افشار، بهنام تشکر، ویدا جوان و ساناز نجفی چنان ازخود گذشته در جلسات تمرین حاضر میشدند که میتوانم بگویم از تمام توان و انرژیشان مایه گذاشتند. همانطور که طراحان کار نیز این چنین بودند. درنتیجه این یکی از خوشبختی های من بود که با هنرمندانی کاربلد و هنوز عاشق تئاتر همکاری کردم.
هنرمندانی که هرگاه صحبت از تئاتر میشود چشمهایش برق میزند و این برق برای من اطمینانبخش است و به نتیجه امیدوارم میکند.
شما تازهترین اثرتان را در شرایطی روی صحنه بردهاید که نارضایتی از وضعیت تماشاگران تئاتر و کشش بخشی از آنها به نمایشهایی با حضور بازیگران چهره یا آثار موزیکال یا نمایشهای کمدی ذکر مشترک برخی از کارگردانان تئاتر است. میخواهم بدانم در چنین وضعیتی هنوز هم به تماشاگران تئاتر امیدوارید؟
من خوشبختانه همچنان به تماشاگران تئاتر امیدوارم. البته که هر بار اثری را روی صحنه میبرم بهواسطه شیوه کارمان، شیوهای که بهرغم صرف تمام توانمان برای آن این روزها در اقلیت قرار داد، به این موضوع فکر میکنم. من، عکس آنچه شما اشاره کردید میخواهم بگویم یکی از عناصری که در فضای امروز تئاتر ما همچنان کار خود را به درستی انجام میدهد، تماشاگر است.
درواقع ما باید قدر تماشاگرانمان را بدانیم و هر اثر مبتذلی را به نام تئاتر روی صحنه نبریم. ما باید تماشاگر را همچون مهمان خود عزیز بدانیم و همانطور که برای مهمانانمان بهترینها را آماده میکنیم برای تماشاگرانمان نیز بهترینها را تدارک ببینیم. ارائه کار خوب برای پیشگیری از تغییر تدریجی سلیقه تماشاگر به سمت آثار غیرحرفهای وظیفه ماست؛ اینکه چطور توقع تماشاگر را از تئاتر با ارائه آثاری حرفهای بالا و بالاتر ببریم. وظیفهای که اگر به درستی به آن عمل کنیم بهتبع رقابتی برای هرچه بهتر و بهتر شدن میان آثار پدید میآید. رقابتی برای بهتر شدن و نه پرفروشتر شدن یا میلیاردی شدن که به عقیده من عباراتی کاملا اشتباه هستند.
من ابدا منکر لزوم چرخش چرخ اقتصادی تئاتر نیستم اما اینکه هدف اصلی یک گروه فروش بیشتر و امیدش پیوستن به گروه نمایشهای میلیاردی باشد غمانگیز است.
هدفی که احساس میکنم فراموش کردن مسئولیتمان در قبال تماشاگر موجب شکلگیری آن شده است.
اینکه من بهعنوان یکی از اهالی تئاتر فراموش کردهام وظیفهام ارائه محصولی هنری شایسته تماشاگر است و اینکه از یاد بردهام که در قبال تکتک تماشاگرانم مسئولم. تماشاگرانی که زمان و انرژی و هزینه صرف میکنند تا به سالن نمایش من بیایند. ضمن اینکه باید اشاره کنم من احساس شرمساری میکنم اگر کسی بابت گرانی بلیت نمیتواند به تماشای اثرم بنشیند.
در شرایطی که شاهد کاهش روزانه حمایتهای دولتی از تئاتر و آب رفتن هر روزه کمکهزینههای پرداختی از سمت انجمن هنرهای نمایشی بهعنوان زیرمجموعه ادارهکل هنرهای نمایشی هستیم، شما چطور به راه خود ادامه میدهید؟ ضمن این که به نظر میرسد در دهه اخیر رشد و توسعه تئاتر خصوصی هم بهانه مناسبی برای کاهش این حمایت شده است.
گروه تئاتر بیستون سابقه بهرهمند شدن از کمک هزینههای مورد اشارهتان را در کارنامه دارد، اگرچه در حدی حداقلی. قائلشدن تبعیض میان گروههای نمایشی و اجراهای گوناگون، بیآنکه اطلاع دقیقی از مکانیسم آن وجود داشته باشد، امری همیشگی بوده است. با وجود این تبعیض اما، در کارهای اخیرمان از همان حمایت حداقلی نیز محروم بودهایم. آرزو و امیدواری من پی بردن متولیان دولتی فرهنگ و هنر به این نکته است که خرج کردن برای فرهنگ و هنر نه بهمعنای هزینه کردن که به معنای سرمایهگذاری است. بسیاری از مشکلات کنونی ما در فضای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، ورزشی و... ریشه در مشکلات فرهنگی ما دارد. پس ایکاش متوجه شویم تا جایی که ممکن است باید از گروههای جوان، دانشجو، میانه و پیشکسوت حمایت کنیم.
ضمن اینکه فراموش نکنید رشد و توسعه تئاتر خصوصی ابدا نه اتفاقی ناخوشایند که اتفاقی خوشایند است اما در کنار تمام مزایایش متاسفانه موجب شکلگیری جریانی ضدفرهنگی شده است. جریانی که گروههای نمایشی قرار گرفته در مسیر آن، تنها میخواهند به هر صورتی که ممکن است، بفروشند. چراکه ناچار از بازپرداخت اجارهبهای سالنهای نمایشی هستند.
دیگر آسیب ناشی از این جریان، فراهم شدن زمینه کارگردانی برای همگان است. ما درحالی که نمیتوانیم منکر لزوم روند زایندهی حضور جوانان بهجای نسل میانه و پیشکسوتان شویم، نمیتوانیم لزوم کسب تجربه از طریق طی پلهبهپله مسیر را انکار کنیم. درحالیکه مشاهده میکنیم اکنون صرف برخورداری از سرمایه میتواند زمینه تبدیل شدن هر آن کسی را که مایل باشد به کارگردان تئاتر فراهم کند. این همه موجب شده است در تئاتر ما سرمایهمحوری جای اندیشه محوری را بگیرد.
بهعنوان سوال پایانی، میخواهم، نقل به مضمون، به پررنگترین بخشی که از نمایش «شک (یک تمثیل)» در خاطرتان مانده است اشاره کنید. برای من بهعنوان تماشاگر و شاید برای برخی دیگر از تماشاگران، چنانچه در کامنتهای صفحه فروش بلیت اثرتان، دیده میشود پررنگترین بخش تمثیلی است که پدرفلین در مورد غیبتکردن و بردن آبروی دیگری مطرح میکند. اینکه بدگویی از دیگری در غیابش و بر باد دادن آبرویش، هم چون پرواز پرهایی سوار بر باد است، پرهایی که ممکن نیست بتوان بار دیگر گردهمآوردنشان، چراکه نمیدانیم باد آنها را تا کجاها برده است.
در کنار اهمیت غیرقابل انکار این تمثیل و بسیاری دیگر از دیالوگهای پدرفلین، پررنگترین بخش برای من جایی است که او به تعالیم مسیح اشاره میکند. آنجا که میگوید، ما فراموش کردهایم که برای عشق ورزیدن و مهربانی کردن به این دنیا آمدهایم نه برای تهمتزدن، قضاوتکردن و رنجاندن یکدیگر. این پررنگترین موضوع برای من است که احساس میکنم باید مدام به یکدیگر یادآوریاش کنیم.
درواقع درحالی که همهمان گرفتار غربت و تنهایی زندگی هستیم، باید مواظب باشیم که یکدیگر را نرنجانیم و آزار ندهیم. پدرفلین در جایی دیگر اشاره میکند که اگر شک کردهاید و سرگردانید، بدانید که در این سرگردانی تنها نیستید. درواقع ما میخواستیم به تماشاگرمان بگوییم اگر دردی داری، اگر دچار شکی و اگر سردرگمی، تنها نیستی و بسیاری دیگر در این دنیا، همچون تو، این درد را بر دوش میکشند.
منبع: خبرگزاری هم میهن
رضا کنگازیان در مصاحبه اختصاصی با خبرنگار هفترخ نیوز در مورد مسائل هنری نمایش لوکوموتیو گفت.
لوکوموتیو اسم عجیبیست برایم. هیچوقت حتی فکرش راهم نمیکردم که اثری را پس از آنکه پرونده اجراهای آن را بستم؛ باز هم به سراغش بروم و به بازتولیدش بپردازم. کسانی که مرا از نزدیک میشناسند این را گواه خواهند داد که به دلایل محکمی همیشه با بازتولید مخالف بوده ام.
اما لوکوموتیو مثل همیشه معادلات منطقی مرا بهم زد و از آنجایی که به نشانهها اعتقاد دارم؛ در ابتدای تابستان ۱۴۰۳ بطور جدی حس کردم لوکوموتیو میخواهد باز هم به روی صحنه برود.
از آن موقع تا الان که اواخر فروردین ۱۴۰۴ است؛ هر روز در حال تمرین با گروهی جوان و با استعداد هستم که میتوانم به جرئت بگویم حتی تک تک این افراد را هم خود نمایش لوکوموتیو انتخاب کرده است که اینجا پیش من باشند.
تلاشم این است که مثل سابق و اجراهای پیشین لوکوموتیو، با این اجراها هم استعدادهای جدید و جوانی را بر روی صحنه و پشت صحنه به جامعه تئاتر معرفی کنم. و باز هم عین سابق در این امر مجید بدیعزاده دوشادوش همراه من بودهست. مصطفی فرهادی که حالا به عنوان کارگردان او را میشناسیم در این اثر مجدد بازی میکند. او تنها بازیگری از گروه قبلیست که برای نسخهی جدید لوکوموتیو باز هم به سراغش رفتم.
اجرای ۱۴۰۴ لوکوموتیو عملا نسخهی “جدیدی” از متن لوکوموتیو است با دراماتورژی جدید، با دیدگاه تئاتریکالیته و امر معاصریت.
اینبار تلاشم بر این بوده که عنصر نمایش را در امر اجرا بیشتر از سابق، محوریت اصلی قرار دهیم و از تجربههای قبلِ این اجرا برای بالابردن کیفیت اثر به ویژه در بازیها و دراماتورژی متن استفاده کنیم.
شُکر که هنوز بر صحنه نرفته از استقبال مخاطبان فهیم و عزیز برخوردار شدهایم. تک تک عزیزان را سپاسگزارم.
شُکر که نعمت بر صحنه بودن نصیبمان شده است.
مجید بدیعزاده؛ تهیه کننده این اثر؛ در پاسخ به سوالی که چرا دوباره به متن لوکوموتیو رضا کنگازیان بازگشتتند و تصمیم به اجرای مجدد لوکوموتیو گرفتند گفت:” به سبب حس و حال خوبِ همیشگیِ لوکوموتیو و سابقهی خوب آن در اجراهای قبل و موفقیتهای کسب شده توسط این اجرا و همکاریهای قبلی با خود رضا کنگازیان من رو به سمت و سوی بازتولید مجدد لوکوموتیو کشاند. در مورد اقتصاد تئاتر هم باید بگویم مشخصا وضعیت مطلوبی حاکم نیست و این موضوعی نیست که بر کسی پوشیده باشد. و حمایتهای دولتی و شهرداری هیچ الگوریتم مشخصی ندارد. با وجود اینکه در اصفهان و تهران هرسال یک اثر جدید داشتیم اما حتی یک هزاری از بودجههای هنری خرج ما هنرمندان فعال نشده و نمیشود و تنها امید ما، مردم و مخاطبان هنردوست و هنرفهم اصفهان و ایران هستند که اگر مهر و لطف آنان نبود ما الان اینجا نبودیم. از همهی دوستان، علاقهمندان هنر بابت اینکه در تمامی این سالها آثار ما را تماشاگر بودند و همیشه حضورشان در کنارمان حس میشد صمیمانه سپاسگزارم. امید به دیدار همهی عزیزان در نمایش همیشه دوست داشتنیِمان “لوکوموتیو”
توصیف بازیگران و عوامل لوکوموتیو از اثر رضا کنگازیان:
مهدی معین: “هرکس که میخندد؛ خوشحال نیست. بنظرم عشق دروغ است. باید خودخواهتر باشیم.”
غزل صفری:”چالش برانگیز، متناقض، زیبا”
محمد کشوری:” بودن یا نبودن. فلسفهی وجود. واقعیت حسِ بودن”
مهسا شهریاری:” رنج و امیدِ همزمان. دیوانگی منطق ندارد.”
آتنا آقاعلیان:” عجیب و دوستداشتنی. سخت و شیرین. نزدیکتر از خانواده”
مسیح معتمد:” سیاهچالهای از عشق و نفرت. تداوم خستگی. خستگیِ انگیزه بخش”
علی گلمکانی: “نگاهی گم در نور آغشته به بخار روی شیشه ها، در تلاش برای دیدن آن سوی بیابان هایی که آنچه شهر مینامم را محاصره کرده است.”
نوید بزرگزاد: “لوکوموتیو، بیانگر داستان مسافرانی است که هرکدام در ایستگاههای زمانی ، نقاب از چهره های خود برمیدارند. هر ایستگاه داستانی برای گفتن دارد، و هر ریل انعکاس این سفر پر پیچ و خم زندگیست.”
«لوکوموتیو» از تاریخ ۳۰ فروردین تا ۱۲ اردیبهشت، هر شب ساعت ۱۹ در سالن پرواز مجتمع فرهنگی فرشچیان اصفهان به روی صحنه می رود.
نمایش «تب» نوشته علیرضا زرگوشیان و به کارگردانی فرزاد جمشیددانایی، از ۵ تا ۱۲ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ در سالن شماره یک خانه رویداد جریان روی صحنه خواهد رفت.
به گزارش مشاور رسانه اثر، نمایش «تب» نوشته علیرضا زرگوشیان و به تهیهکنندگی و کارگردانی فرزاد جمشیددانایی، از ۵ تا ۱۲ اردیبهشت ماه سال جاری، ساعت ۱۹ در سالن شماره یک خانه رویداد جریان روی صحنه خواهد رفت.
نازنین کاظم پور، نازنین فاطمه بابایی و علیرضا زرگوشیان، بازیگران تازهترین اثر محفل هنری راجا هستند و طراحی پوستر «تب» بر عهده سیاوش حبیبی عکاس و طراح گرافیک بوده است.
در خلاصه داستان اثر چنین آمده است:«یک مرد و دو زن در یک روز آفتابی در یک ایستگاه اتوبوس منتظر ایستادهاند که ناگهان، مرد چتری را بیرون میآورد.»
دیگر عوامل نمایش «تب» عبارتند از: دستیار کارگردان، منشی صحنه و جانشین تهیهکننده: صنم امیری، مجری طرح: علیرضا حسنپور، طراح صدا: مهدی برمه، دستیار دو کارگردان و مدیر صحنه: حنانه میلانی، سرمایهگذار: گروه ترجمه فیلماج، طراح گرافیک، موشن گرافی و اقلام تبلیغاتی: سیاوش حبیبی، طراح بروشور: نرگس طاهری، ساناز نصیری، طراح و مجری گریم: فاطمه قاسمی، عکاس: نرگس طاهری، میشا بخشی و سیاوش حبیبی، مشاور رسانه: فرزاد جمشیددانایی، تبلیغات: سایت خبری راوی هنر، اثری از: محفل هنری راجا.
بلیط فروشی نمایش «تب» از هم اکنون آغاز شده است و مخاطبان برای تهیه بلیت میتوانند به سایت تیوال مراجعه کنند.
حمیدرضا نعیمی در جدیدترین تجربه کارگردانی خود، نمایش «فردریک» را از ۱۵ اردیبهشت در تالار وحدت روی صحنه میبرد.
حمیدرضا نعیمی نمایشنامهنویس و کارگردان با سابقه تئاتر ایران قصد دارد نمایش «فردریک» اثر اریک امانوئل اشمیت را از ۱۵ اردیبهشت در تالار وحدت به صحنه ببرد.
وی درباره اجرای این اثر نمایشی گفت: نمایش «فردریک» سال ۱۴۰۲ در سالن اصلی تئاترشهر روی صحنه رفت و با وجود استقبال کمنظیر تماشاگران و نقدهای خوبی که منتقدان نسبت به کار داشتند، به شخصه از کیفیت کار راضی نبودم. به همین دلیل تصمیم داشتم در زمانی دیگر، با رویکردی متفاوت این نمایش را تولید کنم. اکنون که پس از ۶ سال با موافقت مسئولان قرار است در تالار وحدت اجرا داشته باشم، این اثر جذاب و دیدنی را پیشنهاد دادم.
نعیمی تأکید کرد: نمایش «فردریک» یک تولید جدید محسوب میشود، نه بازتولید. تقریباً همه طراحانِ این اثر و بازیگران تغییر کرده و سعی شده از بزرگان دانشگاهی و چهرههای سرشناس و محبوب تئاتر و سینما در این اجرا حضور داشته باشند.
به زودی اطلاعات مربوط به بازیگران و عوامل نمایش «فردریک» منتشر میشود.